loading...
dastan korea
ghazale-fiction بازدید : 11 دوشنبه 07 مرداد 1392 نظرات (0)

 

به سمت اتاق هلم داد، پشتم به دیوار برخورد کرد

صدا میلرزید

-آقای ایل وو

دررو پشت سرش قفل کرد و به سمت لباسم هجوم آورد

در حالی که دکمه های اونیفرمم رو باز میکرد گفت:میتونی خفه شی و کاری رو که میگم کنی سویون؟

آقای جانگ صاحب خونه ی من میخواست با من س... داشته باشه؟ چرا اون باید با خدمتکارش این کار رو بکنه. مرد خوش تیپی بود کسی که بسیار زیبا و دلنشین بود

دکمه های لباسم رو با شتاب باز کرد، سعی داشت سی....نه های بزرگم رو از توی سوتینم  در بیاره، داشتم مقابلش تسلیم میشدم حتما میدونست که من خیلی هاتم واسه همین میخواست باهام س... داشته باشه

به عقب هلش دادم و گفتم:اگه کسی بفهمه برای جفتمون بد میشه

اخمی کرد و دستام رو به دیوار تکیه داد و گفت

همه خوابند...جز من و تو هیچ کسی بیدار نیست

-اما من...با ناله های بلند س... میکنم نمیتونم آروم باشم

-عیب نداره دوست دارم اینطوری شه...وت....ی تر میشم و حالم بدتر میشه

حالت خمار چشماش بهم میفهموند که چه قدر نیاز داره میدونستم مثل خودم خیلی هاته

دستش رو روی پاهای برهنم کشید، داشتم مقابلش شل میشدم...سعی کردم جلوی شه...وت...م رو بگیرم

دوباره به سمت لباس زیرم رفت و گفت:این لعنتی چرا باز نمیشه

نمیخواستم بهش اجازه ی س.. رو بدم وقتی سردیم رو دید...دستش به سمت زیر شکمم رفت شورتمو کمی بالا زد و میون پاهام رو لمس کرد

با این کارش و حرکت وحشیانه  انگشتاش  شل شدم...انگشتش رو با شدت میون پاهام تکون میداد

دستم به سمت سگگ روی سوتینم رفت لبخند بی رمقی زدم و گفتم:باید از اینجا وازش میکردی

میدونستم از همون روز اولی که به این خونه پا گذاشتم تو نخ من بود برام عجیب بود مرد پولداری مثل اون چرا باید با  از دختر فقیری مثل من خوشش بیاد؟

سی....نه هام رو از توی سوتینم در اورد و فشاری بهشون داد انقدر فشار دستاش زیاد بودند که ناخودآگاه ناله ای کردم و گفتم:آروم تر درد داره، سی...نه هام رو اروم فشار بده

با لذت بیشتری دستاش رو روی تنم فشرد، روی تخت خوابیدم اونم روم خوابید

پیراهنم رو از تنم در آورد برهنه بودم فقط شورت قرمز رنگ پام بود

روی قسمت زیری شکمم نشست

تیشرتش رو از تنش در آوردم نگاهم به هیکل عضلاتی افتاد...بیشتر شه....وتی شدم سین...ه های خوشگلی داشت

شکمش هم شش تکه بود بدنم داغ تر شد

با فشاری که ایل وو به س.ین.ه هام میداد آهم در اومد، داشت من رو برای س.. آماده میکرد

دولا شد و لباش رو روی لبام گذاشت و شروع کرد به بوسیدن لبام زبونش رو مثل خنجر تو دهنم میکشید منم با ولع بیشتری لباش رو به دندون میگرفتم و میمکیدم

شاید اون میدونست که من عاشق س..م...شاید برای همین امشب میخواست با من خودش رو ارضا کنه

همونطور که لبام رو میبوسید با دو دستش با س.ی.نه های خوش فرمم بازی میکرد...و اونا رو فشار میداد و به بیرون هدایت میکرد و بعد بهم فشارشون میداد و باهاشون شکل درست میکرد

با زبونش که تو دهنم میچرخید اجازه نمیداد ناله های شهو////تیم رو نثارش کنم تا بیشتر حالش جا بیاد

لبش رو روی گردنم گذاشت و زبونش رو روی تنم میکشید منم آروم آروم آه میکشیدم

آه های بلند و کوتاه، شهو././تی و لذت بخش

میترسیدم کسی وارد اتاق بشه...نگاهم هر از گاهی به سمت در اتاق میرفت

اما ایل وو بی توجه به در اتاق داشت با لباش سی...نه هام رو میبوسید

کمی پایین تر اومد دستش رو روی شورتم گذاشت و اون رو سریع از پام در اورد

خیلی از حرکاتش خوشم میومد

آروم دستش رو روی پاهام کشید اما من با ترس پاهام رو به هم قفل کردم کمی میترسیدم از این که بخواییم با هم سک... داشته باشیم

اون که ترس و دودلیم رو دید اخمی کرد و گفت:پاتو وا کن...میخوام شروع کنم

-اما من

دستش رو میون رونم انداخت تا پام رو باز کنه...اما من مقاومت کردم و نزاشتم پاهام رو از هم باز کنه

خودم خیلی ش....هوت....ی شده بودم و به س.. نیاز داشتم چون تنم عرق کرده بود و نفس هام به شمارش افتاده بود

 اما هنوز میترسیدم اگه کسی میفهمید من حتما از خونه اخراج میشدم، من به کارم نیاز داشتم

دستش رو میون لای پام کشید...پاهام کمی شل شدند اندام جن........../ل...سی ام رو نوازش کرد

حس کردم توانی ندارم برای مقاومت انگشت اشاره اش رو درونم فروبرد دردی توی تنم پیچید آهی کشیدم با انگشتش میون پام بازی بازی میکرد ناتوان شده بودم

پاهام که حالا شل شل شده بودند  رو باز کردم تا حرکت تند انگشتاش رو کاملا حس کنم

انگشت اشاره اش رو بیشتر فرو برد و اینطوری لذت بیشتری رو بردم

لبخندی زد و گفت:تو هم ش...هوت...ی عزیزم

تنم از عرق و بوسه های ایل وو خیس شده بودند

دوست داشتم زودتر شروع کنه به انجام س.. بی تابش شده بودم بی تاب کارای وحشی گری

پاهام رو کامل تر از هم باز کردم بوسه ای میون رونای پام زد زبونش رو رو اونجام کشیدو گفت:آماده ای؟

لبخندی زدم و بی حال گفتم:آره نمیبینی چه وضعیتی دارم

بالش رو زیر کمرم گذاشت تا من رو بالا تر بکشه، کمرم اومد بالا تر و اینطوری سرم پایین موند

کاملا پایین تنه ی لختم رو میدیدم و پاهای بازم که میونشون ایل وو نشسته بود

روی تخت افتاده بودم و به تن برهنه و خوش فرم ایل وو خیره شده بودم چه قدر ش...هو...ت انگیز بود

سی....نه هام کمی درد میکرد و قرمز شده بود، ایل وو خیلی وحشیانه فشارشون میداد

نفس آرومی کشیدم تا سعی کنم ش....هوتم رو آروم تر کنم اما بی تاب بودم و نمیتونستم خودم رو کنترل کنم ایل وو هم مثل من عرق کرده بود و تند تن نفس میکشید

ناگهان با حرکت تندی که ایل وو کرد ناله بلندی از سر درد و لذت کشیدم کاملا اندامش رو داخل تنم کرده

روم دولا شد وگفت:آروم تر ناله بکش

هنوز دردی تو تنم پیچیده بود کاملا ایل وو رو تو خودم حس میکردم

تند تر به کمرش حرکت میداد و منم بلند تر ناله های شهو....تی سر میدادم

ایل وو که با هر ناله ی من وضعیتش بد تر میشد حرکاتش رو محکم تر میکرد عرق از پیشونیش جای بود

صدام بلند شده بود و ایل وو برای خفه کردن زبونش رو تو دهنم کرد و با ولع شروع کرد به خوردن لبام و گاز گرفتنشون

نمیتونستم ناله بکشم...درد شدیدی تو وجودم پیچیده بود اما لذت زیادی که داشتم حس میکردم تو آسمونام به اوج س.. رسیده بودم به اوج لذت و ارامش

شکمم به شکم ایل وو چسبیده بود با هر حرکت اون کمر من هم از روی تخت بلند میشد و با شدت دوباره روی تخت میافتادم

زبونش رو از تو دهنم بیرون کشید و شروع کرد به بازی کردن با سی...نه هام و همینطور کمرش رو با شتاب حرکت میداد و درد من هم بیشتر میشد

ناله میکشیدم و به کمرش چنگ میزدم خیلی لذت میبردم

حرکاتش آروم تر شد بالاخره درد تو کمرش پیچید

فشار دستاش بیشتر شده بود اما حرکت کمرش آروم تر

درد این بار توی  سی...نه هام پیچیده بود، به کمرش خیلی تکون نمیداد در عوض سی...نه هام رو به شدت فشار میداد و باهاشون بازی بازی میکرد

آروم ناله های ش...هوت..ی میکشیدم...ایل وو با نفس هایی بریده بریده میخندید

و هر از گاهی زبونش رو میون سی...نه هام میکشید و گفت:سی...نه هات خیلی بزرگند منو سرگرم کرده

با این حرف بی حال روی تخت افتادم و لبخندی زدم...پاهام رو بستم خیلی درد میکرد ایل وو بالش رو از زیر کمرم برداشت و تنم روی تخت یک سطح شد

پاهام بی حال روی تخت افتاده بود و دستام هم باز

ایل وو روی شکمم نشست و گفت: نخوابی

چشمام رو باز کردم و به تنش خیره شدم و گفتم:برای امشب بسته

سی...نه هام رو میون دستاش گرفت و گفت:نه هنوز مونده

-اما من بدنم درد میکنه

-تو از این به بعد معشوقه ی منی و کسی نمیفهمه مخصوصا مامانم و بقیه کار گرا

حرفی نزدم فشاری به سی....نه ئم داد آهی کشیدم و گفتم:باشه باشه

فکر س.. دوباره با ایل وو خوشحالم میکرد اما بدنم خیلی درد داشت

زبونش رو روی نافم کشید، طوری که به شدت قلقلکم اومد خنده ای کردم و گفتم:دیگه بته

بوسه ای میون رون های پام زد و گفت:خیلی خوش گذشت

کنارم دراز کشید و گفت:فکر نمیکردم انقدر اهل حال باشی

-من اهل س..  هستم فکر نمیکردم تو این کاره باشی

خنده ای کرد و گفت:پس ا ز این به بعد  شبا با هم س.. داشته باشیم

اخمی کردم:هر شب

-نه احمق...کمره ها آهن که نیست

لبخندی زدم نگاهی به سی...نه هام انداخت و گفت:فکر نمیکردم انقدر خوش استایل باشی

دستش رو روی باسنم کشید و گفت:بهت نمیومد انقدر چیزای دوست داشتنی  داشته باشی

-اوه نگو من از پشت سک.. نمیکنم

-پشت بیشتر حال میده هرچی که من بگم تو گوش میدی

منم دستم رو روی سی...نه اش کشیدم و گفتم:به تو هم نمیومد که انقدر وارد باشی

لبخندی زد زبونش رو در آورد روی گردنم کشید منم خنده ای سر دادم و گفت:از این به بعد تو معشوقه ی منی...هر کاری که بگم میکنی منم در عوض بهت کلی پول میدم

-بشم فاحشه

فشاری به باسنم داد و گفت:فقط فاحشه ی من، اوه دلم میخواد سری بعدی یکم با باسن گندت بازی بازی کنم

خنده ای کردم و از اون شب شدم فاحشه ی شب های ایل وو

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط هر روز آخرین خبر استخدامی را برات اس ام اس میفرستیم در تاریخ 1393/10/09 و 4:10 دقیقه ارسال شده است

سلام وقت بخیر

اگه تمایل داری هر روز آخرین اخبار استخدامی شرکت ، سازمان های دولتی را دریافت کنی

می تونی به لینک زیر جهت فعال سازی بری

http://sms.mida-co.ir/newsletter/6/estekhtam

این نظر توسط دریافت پنل رایگان به همراه خط اختصاصی با پیش شماره 50005 در تاریخ 1393/09/07 و 2:15 دقیقه ارسال شده است

باسلام خدمت شما مدیر عزیز

جهت ثبت نام پنل اس ام اس رایگان با همراه خط اختصاصی با پیش شماره 50005 می توانید به آدرس

http://50005.mida-co.ir

مراجعه نمائید.

منتظر حضور گرمتون هستیم

mida-co.ir

این نظر توسط پیشنهاد یک کسب کار هوشمندانه در تاریخ 1393/08/26 و 1:25 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما

این پیام احتمالا آینده ی تجاری شما را متحول خواهد کرد

شما می توانید با حداقل سرمایه ی اولیه ،

صاحب جامع ترین مرکز فروشگاهی و خدماتی شهرتان شوید

جهت کسب اطلاعات بیشتر به وبسایت WWW.IBP24.ORG مراجعه نمایید

این نظر توسط سامانه پیامک در تاریخ 1393/07/02 و 1:36 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما مدیر محترم
شما می توانید با عضویت در طرح همکاری فروش پنل و خطوط پیامکی از بازدید کننده وبلاک خود درآمد کسب کنید
ابتدا وارد آدرس زیر شوید و مراحل ثبت نام رو کامل نمائید
http://sms.mida-co.ir/hamkar
سپس وارد پنل کاربری شوید و از قسمت شبکه فروش و بازاریابی کد های مربوط به فروش پنل را در سایت خود قراردهید بعد از معرفی هر کاربر به شما 25 درصد سود فروش داده می شود
جهت کسب اطلاعات بیشتر به سایت زیر مراجعه نمائید
mida-co.ir
info@mida-co.ir

این نظر توسط سامانه پیامک در تاریخ 1393/04/20 و 3:57 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما مدیر محترم

برای داشتن یک سامانه حرفه ای و رایگان همین حالا اقدام نمائید. سامانه sms5002.ir به شما یک پنل پیامک کاملا اختصاصی رایگان می دهد با این سامانه پنل ارتباطی جدیدی بین سایت و کاربران خود آغاز کنید. برای فعال سازی همین حالا اقدام نمائید.

جهت ثبت نام به آدرس زیر مراجعه نمائید

sms5002.ir/register.php


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 4
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 12
  • بازدید امروز : 9
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 9
  • بازدید ماه : 9
  • بازدید سال : 17
  • بازدید کلی : 119